آمار function OpenLD() { window.open('LinkDump.php','blogfa_ld','status=yes,scrollbars=yes,toolbar=no,menubar=no,location=no ,width=500px,height=500px'); return true; }

تصاویر دبیرستان صحت
 
تصاویر دبیرستان صحت

(فروشگاه کتاب آنلاین(گلپایگان
 
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 12 تير 1391برچسب:, توسط محمدرضا حمیدی
چه دلتنگ است این کوچک دلم.....دلتنگ همون دست مهربانی که نوازش گر بچگیم و پشتیبان نوجوونیم بوده و هست!!!دلم برایت تنگ شده بی بی جان!یا فاطمه....راستی سلام...

رفقا یه صحبتی باهاتون دارم....اگه قبولش دارین یه یا علی برام بذارین و واقعا تغییر کنیم....به کسی بر نخوره من خودم رو میگم....بابا خیلی دم از مولا میزنم....فاطمیه که شروع میشه دلم خیلی میگیره....همین امروز که اولین جمعه دهه اول فاطمیه س انتظار ظهور رو داشتم....ولی چیکار واسه آقام کردم؟اینقدر نوشتم و گفتم و شنیدم و گریه کردم کی تو عمل حرفام رو پیاده کردم؟؟؟بابا به چه زبونی بگم؟آقامون یاور میخواد....کلا313 تا....ولی آیا خودمم به جایی رسیدم که لاقل یکیش من باشم....فقط ادعا!!!میگیم در مورد مردم قضاوت نکنید خودمون یه پا قاضی هستیم....میگیم آقامون یاور میخواد خودمون یه پا دجالیم....دم از معصومیت بی بی مون میزنم خودمون یه پا ظالمیم....تا کی؟بلاخره یه جا باید عوض شیم....بابا همه شهدا از یه جایی بلند شدن.....همه علما و فقها و صلحا یه جا یه تلنگر به خودشون زدن و بیدار شدن....خدا کنه ما مثل برسیسات ها نباشیم که یک عمر مستجاب الدعوه بودن و با یه تلنگر شیطان جلوش به زانو در اومدن....وتو سجده به شیطان با حضرت عزرائیل ملاقات کردن.....رفقا خیلی سخت نیس....اینکه غرق گناه شی....میگن یه روز یه بهشتی و یه جهنمی وارد یه مسجد میشن....توش روضه بوده.....وقتی میان بیرون بهشتیه جهنمی شده بود و جهنمیه بهشتی....میدونی چرا؟بهشتیه وقتی گریه مردم مسجد رو میبینه میگه خاک بر سرتون معلوم نیس چکار کردین که اینجوری گریه میکنین......ولی جهنمیه میگه خاک بر سر من اینا با این همه پاکی چجوری گریه میکنن ولی من با این همه گناه چی؟بیاین هممون تلاش کنیم هرچی هستیم بهتر باشیم....در هرجا که هستیم عاشق باشیم....عاشق خدا.....اگه واقعا عاشق خدا باشی،به چیزی که اون خلق کرده هم عشق میورزی....اگه عاشقش باشی عاشقانه باهاش حرف میزنی....عاشقانه به حرفاش گوش میدی....اگه عاشق بی بی فاطمه ایی اگه عاشق آقا امام زمانی اگه عاشق خدایی...بگوبسم الله و شروع کن.....


نوشته شده در تاريخ دو شنبه 12 تير 1391برچسب:, توسط محمدرضا حمیدی
سلام آقا...سلام ای سرور خنده هام...سلام ای بهونه ی اشکام....سلام ای بهار جهان هستی...سلام ای ناجی...سلام ای بهانه ی تلاش دنیام...سلام ای موجود فراتر از وجود...سلام ای ترانه ی موزون عشق ای صاحب الزمان...ودر آخر هم سلام به رفقای عزیز....

خب اومدم با یه به روز رسانی دیگه....قصه ی امروزم رو از اونجا واستون شروع میکنم که یه عزیزی بهم گفت وبلاگت غمگینه...افسردت میکنه...اون عزیز بی خبر بود از عطر اشک نرگسهای مست...بی خبر بود از شبنم نگاه تک نرگس جهان وجود...بی خبر بود از غم دل نرگس از دست نا نجیب ها...از دست آدم هایی که ادعای روشن فکری اسلامی میکنن و در واقع اسلام رو آپدیت میکنن و ورژن جدیدی از اسلام رو بیان میکنن...خیلی از ما هم قبولشون میکنیم...بی خبر بود از غم نرگس از دست اونایی که کم کم دنیا رو اصل میکنن و آخرت رو فرع...و باز هم خیلی از ما پیرو شون میشیم...بی خبر بود از غم نرگس از اونایی که به اسم سیاست خباثت یاد مردم میدن....و باز هم خیلیامون پیروشون میشیم...هه...پس واقعا چقدرمون به طرف آقامون میریم؟؟؟پس واقعا چقدرمون پا به پای مولامون اشک میریزیم؟؟؟پس واقعا چقدرمون با آقامون هر روز عهدمون رو محکم تر میکنیم؟؟؟این رو به اون عزیزی میگم که گفت این وبلاگ افسردت میکنه:معمولا میگن عشق آدم رو افسرده میکنه...میدونی چرا؟چون قبل از عشقت اندازه ی یه نفر غم داشتی ولی بعدش اندازه ی عشقت و تمام عزیزان عشقت غصه میخوری...با این کار خودت رو از بند رها میکنی ولی جلوه ش یه کم بیش از حد غلط اندازه...

صاحب الزمان یار می خواهد و تنها یک عاشق یارای یاری او را دارد ای دیوانگان عاشق بر اشکهاتان بگریید که آنان در پیشگاه مولایتان از در هم عزیزترند....


نوشته شده در تاريخ دو شنبه 12 تير 1391برچسب:, توسط محمدرضا حمیدی
سلام...سلامی به عمق ضایع شدن رفقا که این سلام رمانتیک نیس...عادت کردین به سلام معنا دار؟؟؟سلام،سلامه دیگه...

خب چه خبر؟زندگیاتون عادیه؟از روزمرگی خارج نشدین که خدایی نکرده؟همینطور به عمر بی هدفتون ادامه میدین؟ که آخرش چی؟بمیری و فرت؟

*ایندفعه اومدم که کاری کنم که کلا از دنیا ببرین!!!

چند وقت پیش یه بنده خدایی میگفت:حکمت زندگی ما مثل یه آدمه که بهش میگن ما می خوایم یه ویلا با تمام امکانات به روز بهتون بدیم...براساس برآورد 2میلیارد هزینه داره و2 سال زمان میبره...خودمون هم بهتون 2میلیارد رو میدیم.کارگراشم با ما!فقط این 2میلیارد دست شما خودتون برامون مصالح بخرین و بفرستین!!!توی این 2سال هم یه خونه کلنگی بهتون میدیم که توش زندگی کنید!فقط یه شرط داره اونم اینه که سر 2سال باید از تو خونه ی کلنگی بلند شین...طرف وارد خونه کلنگی که میشه میبینه یه جایی از برق خونه اتصالی داره و ازجاهایی هم آب میچکه!یکی اصلا به خونه نمیرسه تا خونه رو سرش خراب بشه!؟!؟یکی هم همه پولش رو صرف هر چه خوشگل تر کردن خونه موقت میکنه!؟!که اونم صرف 2سال آواره میشه!!!خب فرد عاقل کیه پس؟فرد عاقل اونیه که خونه ی موقت رو در حد لزوم تعمیر و مرمت کنه و مابقی پول رو صرف ساخت خونه جدید کنه...

و این اون حرف ستاره دارمو نقض میکنه!!!!

ماهم باید تو عمرمون به فکر زندگی فانی هم باشیم ولی نه اینکه اصل باشه؛بلکه فرع باشه!!!یعنی به خاطر نخوردن دو تا فحش و یا سیلی آخرتمون رو بر فنا ندیم...ولی جوری هم زندگی نکنیم که اگه رفتیم جهنم بگیم به!به!عجب جای راحتیه!!؟؟!حرفم رو با این جمله معروف و مورد استناد تموم میکنم:خَیِِرُِِِ الاُمور اَوسَطَها!!! چشمان منتظر عاشقی رادیدم که در غفلت یارانش می سوخت...بیدار شوید ای معشوقه ها!!!


نوشته شده در تاريخ دو شنبه 12 تير 1391برچسب:, توسط محمدرضا حمیدی
سلام...سلام به بهانه ی تگاه...نگاه به بهانه ی عشق وعشق به بهانه ی وجود...

سلام...سلام به دل بی قرار آقا...

ایندفعه می خوام یه سوال ازتون بپرسم...

به نظرتون آقامون چرا ظهور نمیکنه؟

1.ما نامردیم؟

2.آقا ازمون دلخوره...

3.صلاحمون اینه...

واقعا بعضی وقتا دلم از خودم میگیره...آخه تو که دم از شیعه بودن میزنی چیکار کردی واسه مولات؟جز اینکه هروقت دلت شکست واسه بخشیده شدن گناهات دعا کردی؟خب حقم داری اینقدر گناه کرددی که اگه واسه ظهور آقات دعا کنی نحسیت باعث غضب خدا میشه وآقات دیر تر میاد...

جایی خوندم:

چهل روز ضجّه و دعا***از عاشورا تا اربعین

زیرشم نوشته بود:

به همراه تمامی شیعیان جهان***برای تعجیل در فرج امام زمان

منظورش رو نفهمیدم...پرسیدم فهمیدم که ظاهرا یکی از اقوامی که در زمانه ی فساد و ظلم زندگی میکردند چهل صبح ضجّه زاری میکنند تا پیامبرشون 120 یا170 یا به عبارت دیگه ای 400 سال زودتر از موعد مقرر مبعوث میشه...حالا یا علی بیاین مامچهل روز گریه کنیم شاید برای ماهم شد...گزینه صحیح:گزینه1،چون در واقع آقا منتظر ظهوره نه ما!؟!؟منتظر ظهور313 یار باوفا...شاید نتونیم اونی که آقامون می خواد باشیم... ولی لا اقل میتونیم براش که تلاش کنیم...پس یا علی...

                                                                                                                         در انتظار موج یاران


نوشته شده در تاريخ دو شنبه 12 تير 1391برچسب:, توسط محمدرضا حمیدی
سلام،سلامی به گرمای ماهیتابه ای هر روز صبح صورت گل را میسوزاند تاصورت غنچه هایش را بخنداند...

سلام،سلامی به طراوت شمیم صبحگاه که امید ها را بیدار و نا امیدی ها را می خواباند....

سلام،سلامی به شادی لحظه ی حضور در لحظه لحظه ی ظهور...

و سلامی به غمگینی دل آقا از این دست های پر ادعای بی حضور...

کلا سلام،به هر شکلی که دوس دارین...چند وقتی بود نتونستم مطلبی بنویسم....اگه میومدین و مطلب نبود شرمنده،فعلا بودم پیگیر پرونده...ولی اگه نمیومدین و مطلب نبود که وای به حالتون...در یکی از کتب الهی که نوشته ی خودمه نوشته:یا ایها الذین آمنوا بالقرآن هل یتذکر بالوبلاگ المحبین الله؟

خب از هرچی بگذریم همتون دنبال متنی،چیزی هستید؛خب می خواستید نباشید،هه هه هه

ببخشید،حتما الان تو دلتون میگین:رو آب بخندی...

شاید احساس کرده بودین تو آپ های قبلیم خیلی خودمونی نبودم و با خواننده ها یا خیلی جدی یا هم اصلا هیچی صحبت نمیکردم،ولی ازاین به بعد وبلاگتون،وبلاگشون،وبلاگمون،وبلاگم...(حالا هر چی که شما بگین)یکم خودمونی تر میشه...واسه امروزم یه چند تا از شوخی های ائمه و رسول بزرگوار اسلام رو با صحابشون واستون مینویسم:

1.یه روز حضرت رسول با چندتا از صحابه نشسته بودن...حضرت رسول بعد از گذشت یه مدت یکی از پاهاشون در اثر نشستن زیاد درد میگیره،پاشون رو دراز میکنن و رو به جمع میگن:اگه گفتین این پای من شبیه چی می مونه؟(البته به عربی میگنا به تهرونی اونم از نوع سوسولی هنوز مسلح نبودن)هر کی یه چیز میگه. یکی میگه:ماشالا ستورگه مثل ستون!پاتون شبیه ستونه!یکی دیگه میگه:شبیه عصایی میمونه که از نور و مشک ساخته باشن!و نظرات متعدد و گوناگون دیگه...بعد یکی از صحابه رو پیامبر میکنه و میگه یا رسول خودتون بگید شبیه چیه؟حضرت هم پای دیگرشون رو دراز میکنن و میگن شبیه این یکیه!!!!

2.یه روز دیگه هم حضرت علی داشتن با سلمان شوخی میکردن و سربه سرش میذاشتن؛سلمان هم هی میخندیده...امام علی هم دست از سرش بر نمیداشتن؛سلمانم  از سر محبت و دوستی نزدیکی که به امام داشته رو به امام میکنه و میگه:همین کارا رو کردی که خلیفت نکردن دیگه!!!!

3.یه روز حضرت رسول با امام علی داشتن خرما میخوردن حضرت رسول همزمان با خوردن خرما هسته هاش رو جلوی امام علی میریختن!بعد از تموم شدن خرما ها حضرت رسول رو به امام علی میکنن و میگن چقدر خرما خوردی؟!؟!حضرت علی هم میگن:من کم خوردم؛اونی زیاد خورده که هستشم همراش خورده!!!!

واسه امروز بسه تونه!راستی! همه اینا کاملا موصقه و بعضیاش از معراج السعاده است و هیچ شک وشبحه ای توش نیس...با خیال راحت واسه دوستاتون تعریف کنین...راستیv.2:واسه این میگم بعضیاش،چون در آینده میخوام بازم براتون از این حکایات بنویسم...

                                                                                                                 در پناه خدا و در نگاه آقا


نوشته شده در تاريخ دو شنبه 12 تير 1391برچسب:, توسط محمدرضا حمیدی
با خودم عهد نمودم که نخندم تا نخندد مولا.خنده ی مولا کو پس چرا بیخنده ماندم مولا

خنده ی مولای ما از سر کارهای ماست،پیدا گشت که مولا دل خون است زما

آقا یه جمعه دیگه هم گذشت ونیومدی،یه عمر دیگه از یارات گذشت و نیومدی،آخه آقا به چه زبون بگم منتظرات منتظرن تو ول کن اونایی که...آقا دوراهی بدیه!!!احتیاج به یه راهنما داریم...آقا دیگه معلوم نیس دلامون کدوم وریه... تو یه روز،هم دلمون واست تنگ میشه هم کاری میکنیم که ظهورت عقب بیوفته و خنده رو لبات خشک شه!!!آقا شرمنده ولی خودمونم نمیخوایم...آقا بیا و حداقل من و امثال من ها رو به صراط المستقیمی که وعدشو دادی ببری ببر...نمیدونم تو این دنیا درست چیه؛خطا چیه...خیلیا میگن این کار خوبه خیلیا میگن بده..منم فقط به تو رو میکنم و از زمونه شکایت...توهم فقط دعام میکنی تا شاید به درجه ای برسم که مصیبت ها رو گنج و آسودگی هارا رنج بدونم....آقا روا نیس عمو زادتون رو ول کنین...روا نیس منو به بدی هام واگذار کنین...روا نیس که بی شما ذره ذره آب شم و شمام به یادم نیارین کیم...نسبم چیه مرامم مرام کیه و....شایدم اینقدر بدی بهتون کردم و فراموش،که دیگه منو عمو زادتون نمیدونید...نه!ازکرامتتون بعید که منو تنها بذارین...ای تنها ترین سرور ...بیا تا روشن شود آفاق در درخشش چشمانت...اللهم العجل لولیک الفرج...


نوشته شده در تاريخ دو شنبه 12 تير 1391برچسب:, توسط محمدرضا حمیدی
اگرچه در برتو هستم *اما نمیدانم چرا به دنیا دل بستم

درست است رحمت و مرحمت*همینست که گشتم گدای درت

منم من،این گدای درت*میسپارم دلم را به دست خودت

خدایا،کریما،عزیز دلم*که بی تو،زمین بی حاصلم

به رحمت نگر از گنه در گذر*منم یک گنه کار دربه در

زکوی و زسوی گنه*ز ره خسته سویت به ره

به لطفت کریم دلبسته ام*کگر این نباشد دهان بسته ام

منم من دوباره گدای درت*چنین کن الهی به من مرحمت

ببخش و بیامرز این بنده را*این دل خسته و درمانده را

                                                              ***

خداوندا مرا به خویش برسان*مرا ازاین تنهایی به یک کیش برسان

خداوندا چقدر غریبم من*مرا از این غربت به خود برسان

                                                                                                                            جفتش از خودم


نوشته شده در تاريخ دو شنبه 12 تير 1391برچسب:, توسط محمدرضا حمیدی
در این دنیای بد کردار بد پندار

حقیقت راه را گم کرده ام

میجویم آنرا

به هر ره میرسم میپویم آنرا...

سلام،واقعا توی این دنیا که آدم نمیتونه راه رو از چاه تشخیص بده اگه خدا هم ولمون کنه کلاهامون پس معرکه که خوبه پس ترشه!!!

واقعا تا حالا شده راهتون رو گم کنید؟؟؟تاحالا شده به خاطر این که خدا دوباره مثه قدیما نگاتون کنه بزنین زیر گریه؟؟یادش به خیر 3-4 سالمون که بود بزرگترین آرزومون یه آبنبات بود و یه دنیا بازی..و یه خدا که هروقت بی آبنبات میشدیم یه قاصدک بر میداشتیم و تو گوشش آرزومون رو میگفتیم و فوتش میکردیم رو به بالا که بره و آرزومون رو به خدا بگه و اگرم می خوردیم زمین ازش شکایت میکردیم...خدارو محرم کل خوشی و غمامون میدونستیم... شاید همون موقع به راه تر بودیم نسبت به حالا که بزرگترین آرزوهامون منشاء مادی دارن و این وسط از دست های پر منتی خواسته میشه و اجابتم نمیشه...آخرشم خدارو حتی محرم اشکامونم نمیدونیم تا بریم و پیشش شکایت کنیم...خدا کنه هرچی زودتر بیاد اونی که قراره ما رو دوباره مثه قدیما با خدامون محرم کنه...


نوشته شده در تاريخ دو شنبه 12 تير 1391برچسب:, توسط محمدرضا حمیدی
راسیاتش من تا الان به دنیا به شکل دیگه ای نگاه میکردم...دنیارو فقط و فقط واسه قشنگیاش و لذت هاش میگذروندم ودوست داشتم...ولی از اونجایی که خدا هیچ کس رو به حال خودش رها نمیکنه به باطن وجودم تو این دنیا رسیدم...فکر میکردم اول وآخر این دنیا پولداری عزت و دوری از ذلته و غافل بودم که این طرز تفکر اصل ذلته!!! درواقع وجود تو این دنیا کلا 2 تا علت داره 1.کمک به دولت یار آقا امام زمان و 2.خودمونی بگم کم کردن روی شیطون از هر راهی...واین کارا همه و همش یه لذت داره که اونم یه جورایی پز دادن خدا جلوی سایر مخلوقاتشه؛که ببینین دیدین آدم ناسپاس نبود و قدر نعمتام رو میدونه؟؟؟دیدی شیطون اون مثه تو نبود و از فرمانام پیروی کرد؟دیدی نگفت من الم من بلم من بهترین مخلوق خدام؟دیدی تکبر نگرفتش و به کفر نیفتاد؟؟؟دیدی همواره خودشو کوچیکترین ذره هم از عظمت من ندید...خدا کنه مام یه جوری باشیم که خدا بتونه پزمون رو بده...خدا کنه...


نوشته شده در تاريخ دو شنبه 12 تير 1391برچسب:, توسط محمدرضا حمیدی

شهادت امام جعفر صادق(موسس مذهب جعفری)رو به تمامی شیعیان اثنی عشری تسلیت میگم...

 

 

.: ketab Pichak :.


ورود اعضا:

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 9
بازدید کل : 42295
تعداد مطالب : 10
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

تمامی حقوق این وبسایت محفوظ است | طراح : محمدرضا حمیدی